از حالِ زارِ نامه برت حرف می زنند
از این سفیر در به درت حرف می زنند
در مسجدی که عطر علی می وزد از آن
از بی نمازی پدرت حرف می زنند
نیزه فروش هایِ نظرتنگِ چشم شور
از قد و قامت پسرت حرف می زنند
کار از بهای گندم ری هم گذشته است
از قیمتِ سرِ قمرت حرف می زنند
دیدم کنیزهای دم بختِ بی جحاز
از دختران در سفرت حرف می زنند
دیدم که در محله ی خورجین فروش ها
خولی و شمر پشت سرت حرف می زنند
شاعر:وحید قاسمی
منبع:سایت حسینیه
- یکشنبه
- 28
- آبان
- 1391
- ساعت
- 15:49
- نوشته شده توسط
- مرتضی پارسائیان
ارسال دیدگاه