شعله ور است از دلم آتش زهر جفا
بر جگر پاره ام گریه کند سامرا
گریه کند بر غم و حال پریشان من
گریه کند روز و شب بر من و زندان من
خانه ام زندان و من اسیر
بودم در دست دشمن اسیر
وا غربتا......
حاصل زهر جفاست این تن لرزان من
کاسه ی آب میخورد بر لب و دندان من
آمده در خاطرم ماتم بزم یزید
داغ لب و خیزران راس حسین شهید
چوب کین بر لبها میزدند
قاری قرآن را میزدند
وا حسینا...
- سه شنبه
- 29
- مهر
- 1399
- ساعت
- 10:36
- نوشته شده توسط
- Fatemeh Mahdinia
- شاعر:
-
میثم مومنی نژاد
ارسال دیدگاه