در رثای مادر
سنگ صبورم، غمگسارم، مادر من
هجران جانسوزت نباشد باور من
برخیز وبین ای گنج ایثار ومحبت
اندر فراق تو چه آمد بر سر من
دلتنگ آغوش پر از مهر تو هستم
خالی شده از شهد مهرت ساغر من
رفتی دل آرامم، آرام از دلم رفت
دل مرده گشتم بعد تو ای دلبر من
در حسرت زانوی پر مهر تو هستم
تا که گذاری روی زانویت سر من
یاد آورم آن خاطرات کودکی را
در هر زمان بودی تویار ویاور من
تا آخر عمرم عزادار تو باشم
ای در تمام زندگانی گوهر من
شعر:اسماعیل تقوایی
- پنج شنبه
- 15
- آبان
- 1399
- ساعت
- 18:31
- نوشته شده توسط
- اسماعیل تقوائی
- شاعر:
-
اسماعیل تقوایی
ارسال دیدگاه