از روزهای قافله دلگیر می شوی
هر روز چند مرتبه تو پیر می شوی؟
در شام شُوم زخم زبان ها چه می كشی؟
كز روشنای عمر خودت سیر می شوی
زخمیست لحظه های تو مانند پیكرت
از بس اسیر طعنۀ زنجیر می شوی
آیات صبح از لب قرآن شنیدنیست
در كوچه های شام كه تكفیر می شوی
خون جگر كه می خوری از دستِ درد و داغ
بی تاب بغض های گلوگیر می شوی
با آه آهِ روضۀ ما ای امام اشك
در هر نگاه آینه تكثیر می شوی
خون گریه می شوی تو و تا آخر الزمان
از چشم ها همیشه سرازیر می شوی
شاعر:یوسف رحیمی
منبع:سایت شیعتی
- دوشنبه
- 6
- آذر
- 1391
- ساعت
- 6:58
- نوشته شده توسط
- مرتضی پارسائیان
ارسال دیدگاه