• دوشنبه 3 دی 03

 محمود ژولیده

شعر روضه امام سجاد(ع) -( منكه عمري در تب و تاب مرارت سوختم )

2982
6

منكه عمري در تب و تاب مرارت سوختم
چون شب شام غريبان در حرارت سوختم
بعد باباي غريب و بي كس و مظلوم خود
مثل عمه زير زنجير اسارت سوختم
از حرم تا قتلگه با كعب ني كردم عبور
اولين زائر منم كز اين زيارت سوختم
 سوختم بابا چو بر نعشت نگاهي دوختم
بر شكاف زخمهاي بي شمارت سوختم
نعش بي سر را كه ديدم ناگهان خوردم زمين
بر تن بي سر و جسم بي مزارت سوختم
از همان روزي كه مي كردي سفارش عمّه را
تا كنون بر خواهر شب زنده دارت سوختم
نعشها ديدم به صحرا رأسها ديدم به ني
هم به هفتاد دو  و هجده بهارت سوختم
گاه ديدم غارت خلخال و گاهي گوشوار
گاه بهر دختر بي گوشوارت سوختم
گاه معجر گاه سر ديدم به روي نيزه ها
گاه ايدل بر نگاه سوگوارت سوختم
دشمن آندم كه ز ما ارثِ امامت را رُبود
در تب بيماري و داغ جسارت سوختم
هيچكس جز با تمسخر روبرو با ما نشد
بارها در راه از دردِ حقارت سوختم
سِيلِ سيلي در اسيري سهم اهل البيت شد
بارها از دستهاي با مهارت سوختم
حربة كوفي هجوم و قتل و غارت بود و بس
از هجوم چشمها هنگام غارت سوختم
مجلس ابن زياد و مجلس شومِ يزيد
كرد بر ناموس حق دشمن اشارت سوختم
خويش را پيروز مي دانست و ما را در شكست
پيش بيگانه ز كذب اين بشارت سوختم
عمه ام را خارجي خواندند و خود را اهل دين
در ميان دشمنان درآن امارت سوختم
تا دم مرگم برايت گريه كردم صبح و شام
نهضتي كردم بپا حالا كنارت سوختم

شاعر : محمود ژولیده

  • شنبه
  • 2
  • آذر
  • 1392
  • ساعت
  • 12:33
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران