دنده ای از دنده های من اذیّت می شود
موقعِ جارو زدن اسبابِ زحمت می شود
سُرفه هایم بینِ سینه گیر کرده ای خدا
استخوان هایم یکایک بی صلابت می شود
خواستم برخیزم از جا لیک افتادم زمین
پای مولا بر نخیزم هتکِ حرمت می شود
مثلِ کوهم پشتِ حیدر گرم بر دستِ من است
مننباشم شاهِ مردان غرقِ محنت می شود
بینِ این شهرِ دو رویی من سلامش می کنم
گر نباشم مطمئناً پُر ز غربت می شود
بند از دستش گشودم گرچه بازویم شکست
گرچه که توهین به حیدر کم کم عادت می شود
مرگ در راه علی از افتخاراتِ من است
دادنِ جان در رهش قطعاً سعادت می شود
با ظهورِ مهدیم یک روز قبرِ مخفی ام
با وجودِ گریه کُن هایم زیارت می شود
- پنج شنبه
- 29
- آبان
- 1399
- ساعت
- 11:1
- نوشته شده توسط
- Fatemeh Mahdinia
- شاعر:
-
محسن راحت حق
ارسال دیدگاه