با ما بگو ز تسویه ی بی مرام ها
از چشم هرزه و نظر ازدحام ها
دیدم محاسن تو ز خونت خضاب شد
از بس که سنگ خورده ای از پشت بام ها
گویا شبیه شهر مدینه به کوفه هم
با خنده داده اند جواب سلام ها
تا نام فاطمه ز دهان شما پرید
گویا دوباره تازه شده انتقام ها
نا مردمان کوفه فراموششان شده
از آن سفارشات و از آن احترام ها
با تازیانه بر تن اطفال می زدند
بس وحشیانه پیش نگاه امام ها
«مسلم» به پای غربت مولا قیام کن
دیگر بس است صحبت خود را تمام کن
شاعر:سعید توفیقی
منبع:سایت شیعتی
- دوشنبه
- 6
- آذر
- 1391
- ساعت
- 13:0
- نوشته شده توسط
- مرتضی پارسائیان
ارسال دیدگاه