• چهارشنبه 16 آبان 03


ز فرط گریه گرفته صدای تو بس کن

1592
2

ز فرط گریه گرفته صدای تو بس کن
خدا کند که بمیرم برای تو بس کن
تمام ایل و تبارت فدای دین گشتند
تمام ایل و تبارم فدای تو بس کن
میان خانه ی خود هم حسینیه داری
گرفته بوی مصیبت بنای تو بس کن
چقدر گریه و ضجه؟ چقدر ندبه و آه ؟
چه کرده بادل تو کربلای تو؟؟ بس کن
چه آمده به سرت؟ این چه حالتی ست آقا؟
نمور گشته دوباره عبای تو بس کن
قتیل روضه و گریه به فکر زینب باش
ببین چه کرده همین روضه های تو بس کن
قبول شنیده ای آقا " عَلی عَلَی الدُنیا..."
قبول زاده ی لیلا به جای تو...بس کن
قبول دیده ای "اَلشِّمرُ جالِسُ..."آن روز
قبول...قبول...بمیرم برای تو ، بس کن
قبول... کرببلا آتشت زده اما...
قبول رفته به غارت ردای تو بس کن
قبول هرکسی آمد تورا به سخره گرفت
کسی نداد به دستت عصای تو بس کن
نگو که شد سپرت عمه ات میان حرم
نگو که خورد زمین پیش پای تو بس کن
قبول حرمله ی نانجیب عذابت داد
گرفته است نفست لای لای تو بس کن
بیا بسنده کن آقا به روضه ی کوفه
نگو که شام شده شهر بلای تو بس کن
تو را به مادر پهلو شکسته ات زهرا
- زفرط گریه گرفته صدای تو- بس کن
شاعر:علیرضا خاکساری

  • چهارشنبه
  • 13
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 13:31
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران