تا شوی در فضل مانندِ پدر
تا برد بهره از علم تو بشر
مفتخر شد از قدومت بحر و بر
ای رئیس مذهب اثنی عشر
ای مقرب تر ز هر کس بر اله
وی به اقلیم دو عالم پادشاه
شیعه را از شر شیطان جان پناه
راهیان راه حق را شاهراه
از تبار خوب رویان آمدی
شانه ای دیگر به زلف دین زدی
آفتاب آسمان احمدی
از رخت تابید نور سرمدی
جلوه ات آئینه سبحان نما
گردش چشمان تو مشکل گشا
از لسانت منتشر دین خدا
محفل انست عبادتگاه ما
از زبان شیعه نیکو سرشت
خامه روی گل چه زیبا می نوشت
کای مزین از گل رویت بهشت
بی ولایت زندگی ننگ است و زشت
گشته ممدوح تو قرآن مبین
منتت را می کشد خلد برین
دوست دارم تا سرایم بیش از این
در خور شأن تو اشعار وزین
- یکشنبه
- 2
- آذر
- 1399
- ساعت
- 15:31
- نوشته شده توسط
- Fatemeh Mahdinia
- شاعر:
-
حسنعلی بالایی
ارسال دیدگاه