میون حجره
چند شب و روزه
جیگرش از زهر
داره میسوزه
روی، لبش، ذکره مدامش اَمَّن یُجیبه
تو سامرا، امامه اما خیلی غریبه
امون از این روزگار
یه عمره قلبش از اسارت خونه
دنیا براش تنگ و مثه زندونه
میکِشه درد و زیره لب میخونه
( واویلا ۲ )
امون از این غربت ای وای ای وای
با دله محزون
این دمِ آخر
میخونه روضه
برای مادر
مدینه و مصیبتاشو داره می بینه
می بینه که، مسماره داغی رفت توی سینه
امون از این روزگار
داره می بینه میزنن مادر رو
با دستِ بسته میکِشن حیدر رو
آتیش زدن مسجدِ پیغمبر رو
( واویلا ۲ )
امون از این غربت ای وای ای وای
سر می ذاره رو
دامنِ مهدی
میپیچه تو عرش
شیوَنِ مهدی
خیسه، نگاش، ازش می باره اشک یتیمی
قدش، خمید، به سینه داره داغ عظیمی
امون از این روزگار
دیگه شده تو سامرا بی یاور
رهبره عالمه ولی بی لشکر
باید بشه با بی کسی عمرش سر
( واویلا ۲ )
امون از این غربت ای وای ای وای
- دوشنبه
- 3
- آذر
- 1399
- ساعت
- 10:46
- نوشته شده توسط
- Fatemeh Mahdinia
- شاعر:
-
طاها تحقیقی
ارسال دیدگاه