گرچه که دیر آمدی فکرت بجز جانان نشد
ذکرِ لبهای شریفت جز برادر جان نشد
بینِ راه از پا فتادی ای حدیثِ معرفت..
قسمتت..دیدارِ روی حضرت سلطان نشد
تو نبودی ..جای تو در توس ..زنها آمدند
موقعِ تشییعِ آقا..غیرِ گلباران نشد..
بانوی عظما..قسم بر حرمتِ زهرایی ات
لحظه ای هم محملت همراهِ نامردان نشد
پیشِ چشمت پیرهن کهنه دگر غارت نرفت
پیکری در محضرت قطع یقین عریان نشد
خیز و از بستر برو کرببلا چرخی بزن..
مطمئنم که گلویی پیشِ تو عطشان نشد
راستی دیدی امامت را به گودالِ بلا..
پیشِ تو راسی جدا با خنجری بُران نشد
ناسزا اصلاً شنیدی از کسی در بینِ راه
روحِ تو با نارواها بی سرو سامان نشد
تو کجا زینب کجا معصومه ی آل علی..
هیچکس مانندِ زینب در جهان گریان نشد
- شنبه
- 8
- آذر
- 1399
- ساعت
- 21:8
- نوشته شده توسط
- Fatemeh Mahdinia
- شاعر:
-
محسن راحت حق
ارسال دیدگاه