میزنم حرف دلِ مردم را
حرفِ هر عاشقِ سر در گم را
آه چندیست ندیدم قم را
شده دلها بخدا تنگِ حرم
حرمِ خواهرِ سلطانِ کرم
غمِ عالم به دل از هجر نشست
شیشهی صبر از این درد شکست
دلِ احباب به یک حرف خوش است
بانوی قم! بتو از دور سلام
بتو از وصله ی ناجور سلام
در فراقِ حرمِ کرب و بلا
دلخوشیِ همگان بود رضا
حال دور از قم و ایوانِ طلا
گاه مشغولِ دعا در خانه
گاه در حسرتِ یک پیمانه
هاتفی گفت: ز هجرانِ حرم...
کِی زدی دست بدامانِ کرم؟
از حرم رفت مجالس به ارم!
فعلاً این گمشده را خواب ببین
گاه گاهی ...
- یکشنبه
- 9
- آذر
- 1399
- ساعت
- 11:53
- نوشته شده توسط
- Fatemeh Mahdinia
- شاعر:
-
محمود ژولیده
ارسال دیدگاه