بابا ببین حال دخترتو
حالا شدم مثل مادرتو
با تازیونه زدن توی شام
منو همیشه با خواهرتو
دارم یه بغضی بابا تو صدام
به ما میخندیدن از روی بام
پای برهنه چقدر دویدم
نمونده جونی دیگه تو پاهام
دلم میلرزه بابا/دیگه طاقت ندارم
دلم میلرزه بابا/شبا تا صبح بیدارم
دلم میلرزه بابا/باید باشی کنارم
سلام علی راس روی نیزه ها
بابا حسین بیا بابا حسین بیا
تو آتیشا سوخته موی سرم
نامحرما هم به دور و برم
این حرمله دست سنگینی داشت
چه بد زدم درد گرفت کمرم
یه بی حیا دنبالم میدوید
از رو سرم معجرم رو کشید
ندیدی باباجونم که چقدر
خون از سر و روی من می چکید
دلم میلرزه بابا/چشای من شده تار
دلم میلرزه بابا/ مارو بردن به بازار
دلم میلرزه بابا/ رسیدیم بزم اغیار
سلام علی راس روی نیزه ها
بابا حسین بیا بابا حسین بیا
- سه شنبه
- 11
- آذر
- 1399
- ساعت
- 11:18
- نوشته شده توسط
- Fatemeh Mahdinia
- شاعر:
-
روح الله پیدایی
ارسال دیدگاه