ماندن که هست صحبت رفتن برای چه؟
زهرای من! حلالیت از من برای چه؟
وقت نفس نفس زدنت پیش پای من
لاله نریز اینهمه گلشن برای چه؟
دارم به جمله ی پدرت فکر میکنم
وقتی که هست فاطمه جوشن برای چه؟!
باشد نخند...از تو توقع نداشتم
این دل شکسته هست شکستن برای چه؟
زهرا کشان کشان دم در آمدی چرا؟
گفتم نیا که... آمدی اصلا برای چه؟
مارا برای همسفری آفریده اند
بی من تلاش بهر پریدن برای چه؟
اسما که بود دوروبرت فضه هم که بود
تابوت خویش خواستی از من برای چه؟
هنگام دور گردن این پیرهن که شد
جان حسین اینهمه شیون برای چه؟...
- چهارشنبه
- 12
- آذر
- 1399
- ساعت
- 9:59
- نوشته شده توسط
- طاهره سادات لیاقت مدرسی
- شاعر:
-
علی اکبر لطیفیان
ارسال دیدگاه