تنهاترین امام زمین مقتدای شهر
تنها چه میکنی تو کجایی کجای شهر
وقتی کسی برای تو تب هم نمیکند
دیگر نسوز این همه آقا به پای شهر
تو گریه میکنی و صدایت نمیرسد
گم میشود صدای تو در خنده های شهر
دل خوش نکن به ندبه ی جمعه خودت بیا
با این همه گناه نگیرد دعای شهر
اینجا کسی برای تو کاری نمیکند
فهمیده ام که خسته ای از امتحان شهر
گاهی از نبودنت مثلا گریه میکنم
شرمنده ام از این همه کذب و ادای شهر
هر روز دیده میشوی اما کسی تو را نشناخت
ای غریب ترین آشنای شهر
جمعه غروب گریه ی بی اختیار من
اقا دلم گرفته شییه هوای شهر...
- جمعه
- 14
- آذر
- 1399
- ساعت
- 12:42
- نوشته شده توسط
- طاهره سادات مدرسی
ارسال دیدگاه