• چهارشنبه 16 آبان 03


شعر حضرت رقیه (س) (بیا ای سر به ویران با من ویران نشین سر کن)

1454
2

بیا ای سر به ویران با من ویران نشین سر کن
بُزرگی کن شبی را سر در این کلبۀ محقر کن
ستاره هر چه باشد می فزاید جلوۀ مه را
بتاب ای ماه و دامان من امشب پُر ز اختر کن

 

اگر غنچه بخندد، باز گردد، گل شود، غم نیست
نظر ای باغبان بر غنچۀ نشکفته پرپر کن
اگر چه پای تو بر دیدۀ گل ها بود، اما
بیا ویرانه یی را هم به بوی خود معطر کن
زبان را نیست نیرویی که گویم، عمه ممنونم
تو بگشا لعل لب، از او تَشّکُر جای دختر کن
نه جای تو، نه جای عمه، نه جای من است اینجا
مرا هَمره بِبَر زین جا و، همبازی اصغر کن
شاعر : علی انسانی
 

 

  • یکشنبه
  • 19
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 7:23
  • نوشته شده توسط
  • feiz

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران