• دوشنبه 3 دی 03


میلاد پیامبر -( شبی که خانه‌ی عبدالمطلب رفت و آمد شد)

374



شبی که خانه‌ی عبدالمطلب رفت و آمد شد
شبانه ، نور پیدا شد ، برای دشمنان بد شد
همه دیدند آن شب مکه نورانی تر است ، آری
زمین و آسمان مملوِ از نورِ محمد شد

به جسم آمد همان نوری که نورَش اولین بوده
همانی که گدای خانه اش روح الامین بوده

خلایق را کند عاشق به یک نیمه نگاهِ خود
مرا از لطف و از مِهرش ، بیارَد بین راهِ خود
جزامی را غذا ، بیچاره را جا و مکان داده
کند سیراب ، هر لب تشنه ای را هم ز چاهِ خود

محبت میکند حتی به دشمن هاش این آقا
بیا و امشب اینجا در کنارِ ما بشین آقا

الهی که شوند ایل و تبارِ بنده رامِ تو
دلم میخواهد آقاجان که باشم در خیامِ تو
هزار و چارصد سالی گذشته از نبودِ تو
ولی دشمن هنوز انگار میترسد ز نامِ تو

نمی آییم کوتاه از تمامِ هتک حرمت ها
برای این همه توهین ، قیامی میشود برپا

قیامی که نهایت میشود پایانِ این غیبت
برای جنگ با دشمن ، تمامِ شیعیان بر خط
قیامی که در آن فرمانده‌ی ما میشود مهدی(عج)
جهان هم فتح میگردد به این زودی و با سرعت

به پایان میرسد جنگ و نبرد و آتش افروزی
شود نام محمد زینتِ برجِ ایفل ، روزی

چراغی را که ایزد خواسته روشن نگهدارد
اگر هرکس به حتی ذره ای ، اورا بیازارد
سرانجامش بداند با کرامَ الکاتبین هست و
یقینا باید از این دشمنی ها دست بردارد

کسی که مِهرِ او بر جان و قلبِ مسلمین بوده
خودش گفته مریدِ حضرتِ حبلُ المتین بوده

رسول اعظم است اما به لب نامِ علی دارد
به هر غزوه درونِ لشکرش شیرِ یلی دارد
نبی فرمود: جانِ من فدای حضرتِ حیدر
جهنم هم برای هرکه با او مشکلی دارد...

همین که از علی گفتم ، خدا من را منزه کرد
اگر با مرتضی باشم ، شوم از این جهان دلسرد




شاعر:محمدحسین چاوشیان 

  • دوشنبه
  • 17
  • آذر
  • 1399
  • ساعت
  • 10:16
  • نوشته شده توسط
  • Fatemeh Mahdinia

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران