با چش بارونی، دم سحر علی
میون کوچه ها، داره میره ولی
از دنیا جونش بر لبه
دنبالش اشک زینبه
انگاری وقتش امشبه
وای زمزمه ی روی لباش پر غمه
از همه علی خسته شده یه عالمه
وای علی علی
پیچیده یه صدا، میون آسمون
علی مرتضی، شده غرق به خون
حرفاش مونده توی دلش
آتیش زدن به حاصلش
خنده میزنه قاتلش
باز توی کوچه زنده شده خاطره هاش
باز روی خاکا، فاطمه میخنده براش
وای علی علی
حلقه زده غمش، تو چشای حسن
بابا جونم بگو، غصه هاتو بمن
میدونم محرم مادره
اما مادر پشت دره
چشمات یک عمریه تره
باز خاطره هام زنده شده تو مدینه
باز انگاری که مادرمون رو زمینه
وای علی علی
- چهارشنبه
- 19
- آذر
- 1399
- ساعت
- 10:49
- نوشته شده توسط
- Fatemeh Mahdinia
- شاعر:
-
مهدی توزنده جانی
ارسال دیدگاه