السـلام اي دُخت حيـدر ای امیـر بانوان
مقدمت را میشود قالیچهای هفت آسمان
گشته محو تو زمان ای عمهی صاحب زمان
هر که مستانه به لب سودای زینب می نَهد
مهـدی زهرا یقینـاً اَجر و مُزدش می دهد
السلام ای پاك دامن ای نگار فاطمه
گشته از یُمن قدومت نو، بهار فاطمه
ای پرستوی علی ای مَه عُذار فاطمه
سُرمهی چشم مَلکها میشود خاک دَرت
مریـم و آسیـه و سـارا و هـوّا چاکرت
السلام ای نوح طوفان ديدهی شاه نجف
شد اسیر تو حیا و عزت و شأن و شرف
گشته مدیون شما اِجلالِ قربانگاه طَف
تا زدی خود را به آتش روح غیرت زنده شد
سیـد سجـاد نَـه ؛ کُـلِ امـامت زنده شد
زنده و پاینده مانده بـا تو نام کربلا
مَردِ مـردانـه گـرفتی انتقام کربلا
آبـرو داری بِکـردی در قیام کربلا
انقــلابت آبــروی انبیـا را زنده کرد
دست خونین تو خون کربلا را زنده کرد
تاکه گفتی یامحمد، مصطفی را زنده کرد
زخممحمل در سرت روح ولا را زنده کرد
چادر خاکیِ تو حُجب و حیا را زنده کرد
نطـق آتش بـار تو دیـن خدا را زنده کرد
هیبتت درشام و کوفه مرتضا را زنده کرد
ای شکـوهِ نام حیدر ای وقار مرتضی
ای سلهشور زمان ای اقتدار مرتضی
آن بیان شعله بارَت ذوالفقار مرتضی
درخَم ابروی توخشم ابوالفضل خُفته است
ذوالفقار مرتضی اَحسن به نِطقت گفته است
درجنان گشته مَلک سرمست و سینهچاک تو
زینت نـام علی شـد چـونکـه نـام پاک تو
گشتـه یکضرب المثل روحیهی بی باک تو
دم زدن از واژهی حقـانیت کارت شده
دین جاویدان پیغمبـر بدهکارت شـده
گشته آلامش جهـانی درد عاشـورای تو
شـام را تسخیـر کرده خطبهی گیرای تو
کرده منبر عرصهی سرنیزه را عیسـای تو
نـور چشـم و یـادگار شـاه خیبر کَن تویی
چون ابوالفضلِ علی سردار شیرافکن تویی
- جمعه
- 21
- آذر
- 1399
- ساعت
- 23:27
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
ارسال دیدگاه