نم نم اشکا رو گونه هام می شینه
هنوزم دارم یه عقده توی سینه
خیلی بیزارم از کوچه ی مدینه
با اینکه حتی همسرم خنجر بهم زد از پشت
خدا می دونه که منو غصه ی مادرم کشت
خودم دیدم رو صورتش افتاده رد انگشت
تو اوج کودکی همه موهای من سفید شد
امید من به زندگی همونجا نا امید شد
توی جوونی مادرم جلو چشام شهید شد
گوشواره ی مادر شکست واویلاواویلا واویلا
دیدم که رو خاکا نشست واویلاواویلاواویلا
یاد تو هستم هردم با این دل زار
غصه های من دنباله داره انگار
یادمه دیدم خون توروی مسمار
برنیومد کاری ازم دیدی که سر بزیرم
جلوی چشم زینبو فقط میشد بگیرم
همش میگفتم الهی مادر برات بمیرم
به دستای بابام طناب خیلی دلم رو آزرد
دیدم که افتادی زمین به پسر تو برخورد
شیشه عمر مجتبی تو کوچه ها ترک خورد
دلم شده به غم اسیر واویلا واویلا واویلا
داغت حسن رو کرده پیر واویلا واویلا واویلا
عمریه دلم خون شده با هر تپش
مادرم زهرا خیلی بزرگه غمش
روزوشب دارم میسوزم از ماتمش
ممنون زهر کینه ام مرهم قلب من شد
غصه رو از دلم گرفت تَسَلّیِ محن شد
ای وای از اون میخ دری که قاتل حسن شد
تموم عمر جز خواهرم همدم نداشتم ای وای
بجزحسین هیچ کسی رو توو غم نداشتم ای وای
حتی تو خونه ی خودم محرم نداشتم ای وای
لحظه به لحظه مضطرم یازهرا یازهرا یازهرا
من روضه خون مادرم یازهرا یازهرا یازهرا
- یکشنبه
- 23
- آذر
- 1399
- ساعت
- 12:28
- نوشته شده توسط
- Fatemeh Mahdinia
- شاعر:
-
رضا رسولی
ارسال دیدگاه