داد زد ها سر ازین خاک کجا بردارد
کیست آیا قدمی سوی خدا بردارد
خیمه زد روی پدر، رو به جماعت پرسید
یک نفر نیست که بابای مرا بردارد
یک نفر نیست که مردی کند و برخیزد
حجم این داغ بزرگ از سر ما بردارد
یک نفر نیست از این قوم قدم بگذارد
و بیاید سر بابای مرا بردارد
یک نفر نیست به این مرد بگوید نامرد
که حیایی کند از حنجره پا بردارد
کسی از بین شما داغ برادر دیدست؟
یا کسی با غم من داغ برابر دارد؟
آفتاب از نفس افتاد و جماعت رفتند
خیمه زد روی پدر... خیمه... که تا... بردارد
شاعر: مریم سقلاطونی
- یکشنبه
- 19
- آذر
- 1391
- ساعت
- 10:27
- نوشته شده توسط
- feiz
ارسال دیدگاه