حسن و زینب و کلثوم کنارم باشید
مونس و همدم شمع شب تارم باشید
دست عباس بگیر ای گل زیبایم حسین
مرحمت کرده دمی یار سه یارم باشید
چاره ای نیست مرا حادثه ای در پیش است
ساغر صبر بنوشید و خمارم باشید
باد بیرحم خزان عمر مرا پرپر کرد
غنچه های گل من یاد بهارم باشید
رخصتی نیست کزین بستر غم برخیزم
شاهد وصل من و روی نگارم باشید
باده نوشید از این لحظه پایان وصال
مست عزم سفر و ترک دیارم باشید
لحظه هایی که همه بر غم هم میسوزیم
فرصتی هست پی حکمت کارم باشید
ضربتی بیش نزد قاتلِ بی عار مرا
پس سزا نیست دل آزار شکارم باشید
هست در شان و وقارم که ببخشم او را
پاسدار شرف و شان و وقارم باشید
جانِ من جانِ شما جان ِ یتیمان عرب
هر شب از لطف و کرم حامل بارم باشید
چشم بر دوش من و دیده به راهم دارند
یاد ایتام دل افکار و جوارم باشید
از غم مادرتان درد کشیدم سی سال
واقف درد من و این دلِ زارم باشید
بعدِ سی سال ، رخِ فاطمه دیدن دارد
وصلت فاطمه را لحظه شمارم باشید
بر در لطف طبیب و پی مرهم نروید
فکر غسل و کفن و سنگ مزارم باشید
پایگاه حفظ و نشر آثار عباسی معروفان اهری
- سه شنبه
- 25
- آذر
- 1399
- ساعت
- 20:48
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
ابوالفضل عباسی معروفان
ارسال دیدگاه