سجاده بیفکنید سجاد آمد
بزم طرب و نشاط ایجاد آمد
از لطف خدا و صنعت بی وصفش
تاج سر و افتخار عُبّاد آمد
امشب به مدینه نور حق می تابد
دامان حسین دُری دگر می یابد
از دیدن روی چون مَهَش شرمنده
می گردد و ماه آسمان می خوابد
اقبال به روی شهربانو رو کرد
دل را هدف نگار نیکو خو کرد
در گلشن عشق هر که بنهاد قدم
اوّل گل بی مثال او را بو کرد
پایگاه حفظ و نشر آثار عباسی معروفان اهری
- سه شنبه
- 25
- آذر
- 1399
- ساعت
- 21:12
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
ابوالفضل عباسی معروفان
ارسال دیدگاه