چقدر روضه تو روضه مادر دارد
آتش خانه تو خاطره از در دارد
مثل آنروز در خانه پر از هیزم شد
ناله اهل حرم بین هیاهو گم شد
تا که درسوخت عجب سوختن در دیدی
ناله ها را که شنیدی به خودت لرزیدی
سر بی عمامه پای برهنه محزون
میدویدی پی مرکب به چه حالی دلخون
پای پر آبله داری جگر سوخته ای
چشم امید دلت را بخدا دوخته ای
نیمه شب در بر منصور عرق میریزی
در بر آئینه ای کور عرق میریزی
نامسلمان به دلش کینه حیدر را داشت
به علی تهمت زد حجب و حیا را بر داشت
نام زیبای علی آمد و چشمت تر شد
یادت آمد که چگونه گل او پر پرشد
مادرت خورد زمین و کمرش درد گرفت
آخرش حق علی را او ز نامرد گرفت
منزلت چشم به راهند شما دیر نکنی
همسرت پیر شده بیشترش پیر نکنی
- چهارشنبه
- 26
- آذر
- 1399
- ساعت
- 15:48
- نوشته شده توسط
- Fatemeh Mahdinia
- شاعر:
-
محمد حبیب زاده
ارسال دیدگاه