• دوشنبه 3 دی 03

 حسن لطفی

شهادت امام صادق(ع) -(از روی دیوار، از دور و بر او ریختند...)

840

از رویِ دیوار ، از دور و برِ او ریختند
نیمه شب با ریسمانی بر سر او ریختند

کاش در آن نیمه‌شب زهرا نمی‌دیدش چه شد
بر سرِ او در قنوتِ آخرِ او ریختند

خانه‌اش شد خیمه‌گاه و چوب‌های شعله‌ور 
بِینِ خانه  پیشِ چشم دختر او ریختند

فاطمه نالید مادر پهلویت را نشکنند ...
تا که با آتش جماعت بر در او ریختند

چندباری بر زمین خورد و میان راه دید
ناکسانی را که دورِ مادر او ریختند

آنقدر او را کشیدند و به هر سویش زدند
سنگهای کوچه قدری از پَرِ او ریختند
**
شهر آنشب کربلا بود و زمینش قتلگاه
تشنه‌ای را دید  قومی بر سرِ او ریختند

قوَتش را جمع کرد و گفت:  «آبی»   سوختم...
نیزه هاشان را ولی بر حنجر او ریختند

دستهای خواهرش  زخمی شد اما زد کنار
تیغهایی را که روی پیکر او ریختند

  • یکشنبه
  • 16
  • خرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 21:50
  • نوشته شده توسط
  • طاهره سادات مدرسی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران