یا صاحب الزمان عج
به خیالم غم هجران شما قسمت بود
غافل از اینکه دلم کاهلِ بی همت بود
وای بر من که به هنگام گناهم ، چشمت
حاضر و ناظر این بنده ی در غفلت بود
به فدای تو که با اینهمه عصیانم باز
داده ایی رزق مرا ، لطف تو بی منت بود
بی تو اینجا به لبم خنده دورغ محض است
حاصل عمر گذشته همه اش حسرت بود
در پی فرصت دیدار تو بودم افسوس
آنچه هر ثانیه رفته همان فرصت بود
از همه طعنه شنیدم سر عاشق شدنم
دل سپردن به غم یار مگر راحت بود
غصه خوردم که نرفتم حرم کرب و بلا
اربعین سهم دل خسته غم و غربت بود
علت درد و بلا ، ضعفِ در ایمان باشد
چون دوای همه امراض کمی تربت بود
از چه بسته شده تکیه؟! نرود از یادم
روزگاری که شفاخانه ی ما هیئت بود
دل من تنگ ضریح حرم سلطانی ست
که شب و روز کنارش پرِ از رعیت بود
یادم از شهر نجف آمد و آن دم که دلم
به شب گریه در ایوان حرم دعوت بود
جان مولا نجفم دیر شده کاری کن
تازه فهمیده ام آن صحن و سرا جنت بود
زیر دین نظر حضرت زهرایم که...
بی رخش عالم خلقت همه در ظلمت بود
روضه ی مادر سادات و کبودی رخش
مبدا کر ب و بلا ، مطلع صد غربت بود
علت بی کسیِ حیدر و زهرا بخدا
اهل دنیا شدن مردم بی غیرت بود
پیش چشمان علی همسر او را زده اند
بین مردم همه از صبر علی صحبت بود
- پنج شنبه
- 27
- آذر
- 1399
- ساعت
- 12:19
- نوشته شده توسط
- Fatemeh Mahdinia
- شاعر:
-
حسین رحمانی
ارسال دیدگاه