شعر شب دوم محرم ورود کاروان به کربلا
	
	اين چه نواست ، وز کجا ميآيد ؟
	کاين نغمه به گوش آشنا ميآيد
	يا رب چه غبار دلنشيني است که باز
	بر لوح دل از خاطره ها ميآيد ؟
	اين کيست ، که از قصه پر غصه او
	غمهاي دگر ، به انتها ميآيد ؟
	اين کيست ، که بر پرده دل چنگ زند
	کز شور غمش ، دل به نوا ميآيد ؟
	اين کيست ، که از شتاب چرخ عمرش
	گرد غم و طوفان عزا ميآيد ؟
	اين کيست ، که از شعار آزادي او
	بر گوش مجاهدان ، ندا ميآيد ؟
	اين کيست ، که هر کس شنود نامش را
	با چشم تر و ، نوحه سرا ميآيد ؟
	اين کيست ، که هر جا گذرد ، همچو بهار
	بوي گل سرخ ، از فضا ميآيد ؟
	اين کيست ، که حج خويش ، ناکرده تمام
	لبيک به لب ، به نينوا ميآيد ؟
	خون در دل عاشقان حق ، ميجوشد
	يک لاله عذار حق نما ميآيد
	از شهر نبي ، مسافري سرگردان
	با قافله اش ، به کربلا ميآيد
	اين عاشق سرگشته ، حسين است ، حسين
	کاينجا به مشيت خدا ميآيد
	اين ذبح عظيم است ، که از بيت خدا
	با جمله عزيزان به منا ميآيد
	اکبر به شتاب ، از پي ثار الله
	با قلب حسين ، پا به پا ميآيد
	قاسم که درين سفر بجاي حسن است
	آيد به نظر که مجتبي ميآيد
	عباس به پاس محمل خواهر خويش
	چون ساية زينب ، ز قفا ميآيد
	گر جنگ و ستيز است ، خدايا ، در پيش
	پس دختر زهرا به کجا ميآيد ؟
	کس نيست ( حسانا ) که بپرسد ز رباب :
	با اصغر شش ماهه ، چرا ميآيد ؟
	
- دوشنبه
- 24
- آبان
- 1389
- ساعت
- 3:39
- نوشته شده توسط
- مهدی نعمت نژاد

 
                 
                 
  
   
  
  
  
  
  
  
                                 
                                 
                                 
                                 
                                 
                                
 
     
     
     
     
                
                
حميدرضا خموشي بيدگلي