• دوشنبه 3 دی 03


مدح حضرت زینب -(به دامان تو خواهم ریخت اشک التماسی را)

1095



به دامان تو خواهم ریخت اشک التماسی را
که تحویلش نمی‌گیرند جز تو عبد عاصی را

به جز زینب کسی "زِینِ اَبی" مانند حیدر نیست
ترازوها پذیرفتند این‌گونه قیاسی را

همیشه یاد زهرا با قنوتت زنده می‌گردید
همیشه داشتی در جانمازت شاخه یاسی را

تو آن آئینه‌ای هستی که در تو "پنج‌تن" پیداست
به زیر چادرت پوشانده‌ای هر انعکاسی را

نخی از معجر مشکی خود را قرض دادی تا
خدا با دست‌هایش دوخت بر کعبه لباسی را

میان دادگاه آخِرَت بندِ نجاتی تو
به تمکین می‌کشانی حکم قانون اساسی را

نگاه شوم شامی را تو از آئینه‌ها رُفتی
به اعجاز کلامت پرت کردی هر حواسی را

تمام هیئتی‌ها از تو درس صبر می‌گیرند
تو در هر روضه‌ای بانو بنا کردی کلاسی را

به پای درس گودال حسین‌ات جان دهم آخر...
چگونه می‌شود تاب آورم مقتل‌شناسی را ؟



شاعر:بردیا محمدی 

  • شنبه
  • 29
  • آذر
  • 1399
  • ساعت
  • 17:0
  • نوشته شده توسط
  • Fatemeh Mahdinia

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران