با غم كه هم مسیر شدم در سه سالگی
از غصه ناگزیر شدم در سه سالگی
گفتم به تن كه آب شود از گرسنگی
از جان خود كه سیر شدم در سه سالگی
من پای عشق تو كمرم تا شد ای پدر
این شد كه سر بزیر شدم در سه سالگی
غصه نخور فدای سرت گر سرم شكست
یا كه اگر اسیر شدم در سه سالگی
هی داغ روی داغ و هی زخم پشت زخم
بعد از تو زود پیر شدم در سه سالگی
من فكر می كنم كه همه فكر می كنند
خیلی بهانه گیر شدم در سه سالگی
شاعر:مصطفی متولی
- دوشنبه
- 20
- آذر
- 1391
- ساعت
- 8:38
- نوشته شده توسط
- feiz
ارسال دیدگاه