مادر! دارم از حالت خبر
مادر! غرق خونی پُشت در
مادر! گشته ای تو بی پسر
مادر! مادر!
مادر این حرف جدایی باورم نیست
سایۀ مِهر تو فردا بر سرم نیست
دیده ام خوابی که پیشم مادرم نیست
روشنایی بی تو در چشم ترم نیست
مادر! زیر بارانِ مِحن
مادر! شعله زد بر قلبِ من
مادر! بقچۀ پر از کفن
مادر! مادر!
مادر! دارم از حالت خبر
مادر! غرق خونی پُشت در
مادر! گشته ای تو بی پسر
مادر! مادر!
حضرت زهرا چنین گفته به زینب
جانم از غم های تو رسیده بر لب
میشوی بی من در این دنیا مُعَذَّب
از غریبیِ تو جانم گشته پُر تب
زینب! دارم از حالت خبر
زینب! شهر کوفه آن سحر
زینب! بنگری قتل پدر
مادر! مادر!
مادر! دارم از حالت خبر
مادر! غرق خونی پُشت در
مادر! گشته ای تو بی پسر
مادر! مادر!
زنده می گردد غمِ کوچه دوباره
بنگری قلبِ حسن را پاره پاره
می زند ظالم به قلب تو شراره
می کند اُمُّ الجَمَل به ناقه اشاره
ای وای زینبم ناله بزن
ای وای خون و تابوتِ حسن
مادر!مادر!
مادر! دارم از حالت خبر
مادر! غرق خونی پُشت در
مادر! گشته ای تو بی پسر
مادر! مادر!
این حسین را که تویی زنده به بویش
کربلا بوسه بزن جایم گلویش
بنگری بر سینه می شیند عدویش
غرق خاک و خون ببینی گشته رویش
سوزان خیمه زجور دشمنان
سوزان قلبِ تو و آن کودکان
سوزان اشکِ زمین و آسمان
مادر!مادر!
مادر! دارم از حالت خبر
مادر! غرق خونی پُشت در
مادر! گشته ای تو بی پسر
مادر! مادر!
- سه شنبه
- 9
- دی
- 1399
- ساعت
- 14:11
- نوشته شده توسط
- طاهره سادات مدرسی
ارسال دیدگاه