به چشم خیس خودش خیره شد مقابل را
نزول آیه ی «یا ایّها المزمّل» را
فراگرفت دو دریای سرخ از سر شوق
به وسعت گل رویش کران و ساحل را
لهوف پرپر خود را ورق ورق می خواند
مرور کرد به همراه او مقاتل را
برای این که ببوسد تمام هستی خویش
زدود از آینه ی دل غبار حائل را
فقط به پهلو و پایش اشاره کرد و نکرد
حدیث نخوت شلّاق را سلاسل را
هر آن چه را که شنیدند پیش رویش دید
جراحت لب و دندان و زخم قاتل را
چه گیسوان سپید و چه گونه های کبود!
کسی به طفل ندید این چنین شمایل را
نگاه جاری بابا به حرف آمد و گفت:
سه ساله با چه توان طی کند فواصل را؟
شاعر:مجید لشکری
- دوشنبه
- 20
- آذر
- 1391
- ساعت
- 12:33
- نوشته شده توسط
- feiz
ارسال دیدگاه