ای بال و پرشکسته مکش پر ز لانه ام
با رفتنت مکن تو عزاخانه - خانه ام
دیدم به موی زینب مان شانه میزنی
با لرزش دو دست تو لرزید شانه ام
چون خنده میکنی به رخم خنده میکنم
ورنه برای گریه پیِ یک بهانه ام
در سیل اشک بیکسی ام غرق میشوم
شرمنده از وقوع غمی بی کرانه ام
دستت شکسته اشک مرا پاک میکنی
من روضه خوان ضربت آن تازیانه ام
- چهارشنبه
- 3
- دی
- 1399
- ساعت
- 12:48
- نوشته شده توسط
- طاهره سادات مدرسی
- شاعر:
-
محمد حسن بیات لو
ارسال دیدگاه