سر من هم به هوای سر تو افتادست
بال پروانه به پای پرِ تو افتادست
قول دادم به همه گریه برایت نکنم
چه کنم! چشم، به چشم تر تو افتادست
قدر یک دشت کبودست و تنش تب دارد
از روی ناقه اگر دختر تو افتادست
عمه اصلاً به رویم هیچ نیاورد و نگفت
که چرا دخترکم معجر تو افتادست
من از این روی زمین خوردۀ خود فهمیدم
آسمان یاد غم مادر تو افتادست
دامنم سوخته بابا ولی آرام بخواب
بالشت دست من و بستر تو افتادست
جان من بر لب و لب های تو را می بوسم
از نفس هم نفس آخر تو افتادست
شاعر:محمد امین سبکبار
- دوشنبه
- 20
- آذر
- 1391
- ساعت
- 13:53
- نوشته شده توسط
- feiz
ارسال دیدگاه