داند آنکس مستی اش از این شراب و ساغر است
سوختن در شعله ها شرط وصال دلبر است
سر الاسرار خدا در لیله القدرست چون
لوح محفوط خدا در انحصار کوثر است
حب او تنها نصیب قلب مومن میشود
هرکه در قلبش ندارد حب زهرا کافر است
مهر آل الله پر کرده است قلبم را ولی
مهر زهرا در دلم ای دوست جور دیگر است
از زنان اهل عالم او نه تنها برتر است
ازتمام مادران هم مادر ما سرتر است
مکتب زهرا حسینی میکند دلداده را
اینکه مجنون حسینیم از نگاه مادر است
نام مادر معنی از ایثار زهرا جان گرفت
بس که این مادر فداکار و عزیز و محشر است
هرکجا میخ دری دیدم دلم آتش گرفت
انکه خاکی بر سرم کرده دلا میخ در است
سیزده تن را فرستاداست معراج و خودش
با تن مجروح اینک بی گُنه در بستر است
میشود رو برنگردانی ز من ریحان من
تا ببینم روی ماهت روزهای آخر است
مننمیدانم چه شد در کوچه ای زهرا ولی
حال اطفالت بد است اما حسن جان بدتر است
جان من کاری نکن این روزهای آخری
قلب من از آتشِ درد تنت خاکستر است
یاعلی مانع نشو بگذار کارش را کند
گر چه پهلویش شکسته باز مادر ، مادر است
جرم زهرا چیست جز حق خواهی اش ای کافران
اینکه سیلی میزنیدش دختر پیغمبر است
میروی وبا خودت جان مراهم میبری
روز پرکشیدنت ختم عزای حیدر است
ّّسهم چشمم خون و اشک سهم قلبم خنجر است
با که گویم حال خود خاموش باشم بهتر است
شاعر:محسن شعبانپور
- یکشنبه
- 7
- دی
- 1399
- ساعت
- 9:37
- نوشته شده توسط
- Fatemeh Mahdinia
ارسال دیدگاه