رو صورتت مونده چند تا خطِ نیلی
خیلی بهم ریخته چهره ات از سیلی
جا پای هیزم ها تو خونمون باقی ست
سه ماهه تو چشمات یه لکه خون باقی ست
آتیشا افتاد رو دست و بازوت روی سر و روت ای وای
خودم می دیدم که در سوخته افتاد رو پهلوت ای وای
۲
تو خون شنا کردی با بدن زخمیت
عبامو انداختم روی تن زخمیت
تا که به هوش اومد چشمای بی حالت
اومدی دنبالم با اون پر و بالت
رو خاک کوچه یه خطی از خون کشیده می شد از تو
دامن حیدر با ضرب قلاف بریده می شد از تو
- یکشنبه
- 29
- دی
- 1398
- ساعت
- 13:29
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
حسن کردی
ارسال دیدگاه