پروازمان دهید در این روضههایِ عشق
ما را کِشانکِشان بکشانید پایِ عشق
اینجا مُقدّر است که با شالِ نوکری ....
خدمت کنیم در حرمِ باصفایِ عشق
ما مفتخر به نوکریِ آلِ حیدریم
باید نفس نفس بزنیم از برایِ عشق
این قالَ صادق است اگر گریه میکنیم...
فرزندِ مادریم و سپاهِ وِلایِ عشق
این روزها چهها به سرِ مادر آمده
قدِّ جوان کمان شده در تنگنایِ عشق
سیلی رسید و صورتِ مادر کبود شد
پوشانده رویِ زخمیاش از آشنایِ عشق
شد شانههایِ کودکِ کم سنُّ و سالِ او
تا خانهیِ امیرِ مصائب عصایِ عشق
پشتِ دری که نیمی از آن سوخته گرفت
ذکری برای وصلِ دل و دلربایِ عشق
- پنج شنبه
- 11
- دی
- 1399
- ساعت
- 12:12
- نوشته شده توسط
- طاهره سادات مدرسی
- شاعر:
-
حسین ایمانی
ارسال دیدگاه