درد دل با چاه
غربت شده یار آشنایم
ای چاه تو گریه کن برایم
ای چاه بگو کجا روا بود
آتش بزنند بر سرایم
انگار هنوز از پس در
محبوبه ی من زند صدایم
ای چاه نبودی و ندیدی
لرزید چگونه دست و پایم
ای چاه هنوز هم مغیره
لبخند زند به اشک هایم
ای چاه خداکند بمیرم
تا پیش تو هم دگر نیایم
استاد سازگار
- یکشنبه
- 14
- دی
- 1399
- ساعت
- 13:6
- نوشته شده توسط
- طاهره سادات مدرسی
- شاعر:
-
استاد حاج غلامرضا سازگار
ارسال دیدگاه