• یکشنبه 4 آذر 03

 سعید پاشازاده

اشعار فاطمیه -(مانند شمع قصه ات از سر شروع شد..)

752

شهادت، مدینه، کربلا

مانند شمع قصه ات از سر تمام شد

کوتاه مثل سوره ی کوثر تمام شد

 

سیلی وزید در وسط کوچه باد شد

تا هیجده ورق زد و دفتر تمام شد

 

از سوختن نه، در اثر ضربه شمع من

در پشت چارچوب همین در تمام شد

 

گفتم یکی نبود و چهِل مرد آمدند

قصه نگفته قصه ی مادر تمام شد

 

بابا کشید پارچه را روی مادرم

آهی کشید و گفت که دیگر تمام شد

 

پلکی زد و رسید سرِ ظهرِ واقعه

این بار قصه واقعاً از سر تمام شد

 

زینب به فکر روز دهم بود بیشتر

وقتی وداع مادر و دختر تمام شد

 

وقتی که "یا بنی" به گوش حرم رسید

آرام گفت کار برادر تمام شد

 

تازه شروع شد غم زینب به کربلا

آن لحظه که بریدن حنجر تمام شد

  • یکشنبه
  • 14
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 16:23
  • نوشته شده توسط
  • طاهره سادات مدرسی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران