• جمعه 2 آذر 03


اشعار فاطمیه -(آن شب که دفن کرد علی بی صدا تورا)

781

معنای فاطمه، غربت مولا، وصیت


آن شب که دفن کرد علی بی صدا تو را

خون گریه کرد چشم خدا در عزا تو را

 

در گوش چاه گوهر نجوا نمی شکست

ای آشیان درد علی داشت تا تو را

 

یک عمر در گلوی تو بغض استخوان شکست

در سایه داشت گر چه علی چون هما تو را

 

خم کرد ای یگانه سپیدار باغ وحی

این هیجده بهار پر از ماجرا تو را

 

در شط اشک، روح تو هر چند غوطه خورد

رفع عطش نکرد فرات دعا تو را

 

دفن شبانه تو که با خواهش تو بود

فریاد روشنی است ز چندین جفا تو را

 

تا کفر غاصبان خلافت عَلَم شود

راهی نبود بهتر از این، مرحبا تو را

 

تحریف دین، فراق پدر، غربت علی

افکند این سه درد به بستر ز پا تو را

 

نامت نهاد فاطمه کان فاطر غیور

می خواست از تمامی عالم جدا تو را

 

گلخانهء مزار تو را عاشقی نیافت

ای جان عاشقان حسینی فدا تو را

 

با جسم و روح ای همه تن روح برده اند

شاید به لوح عرش ز دنیای ما تو را

 

دادند در بهای فدک آخر ای دریغ

گلخانه ای به گسترهء کربلا تو را

 

پهلو شکسته ای و علی با فرشتگان

با گریه می برند به دارالشّفا تو را

 

دار الشّفای درد جهان خانه علی ست

زین خانه می برند ندانم کجا تو را


قادرطهماسبی(فرید)

  • یکشنبه
  • 14
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 16:31
  • نوشته شده توسط
  • طاهره سادات مدرسی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران