شب
قدر، سیب بهشت، مزار بی نشان، امام زمان (علیه السلام)
یارب
نرسد آفتی از باد خزانش
آن
یاس که شد دیده ی نرگس نگرانش...
درپرده
ی ابهام، زبان شعرا سوخت
از
بسکه ندیدند کران تا به کرانش
سرچشمه
اش از مائده ی "بَضعة منّی" ست
خونی
که دویدهست میان شریانش
در
قدر و شرافت شب قدری است که باید
طاووس
ملائک بشود نامه رسانش
وقتی
که به در می زند از شوق بلند است
از
سینه ی جبریل صدای ضربانش
زهرا
اثر سیب بهشتی است که احمد
بعد
از شب معراج رسیده به دهانش
کوثر،
غزلی نیست که آسان بتوان گفت
جایی
که خدا سوره فرستاده به شانش
یعنی
که پس از "اَنَّ علیّاً وَلیُ الله"
یک
فاطمه کم داشت مؤذن به اذانش
زهرا
مَلَکی بود که نازل شد و برگشت
بیهوده
در این خاک نگیرید نشانش!
والعصر...که
فرزند همین فاطمه مهدی است
ما
منتظرانیم، خدایا برسانش...
- یکشنبه
- 14
- دی
- 1399
- ساعت
- 20:9
- نوشته شده توسط
- طاهره سادات مدرسی
- شاعر:
-
عباس شاه زیدی
ارسال دیدگاه