قرآن،
تطهیر، قبر پنهان، بیدادستیزی، یار ولایت
اى
آيت عظمای خدا، کوثر قرآن
مام
همه پیغامبران، دختر قرآن
منصوره
ى افلاک به چشم کره ی خاک
آیینه
ی توحیدی و روشنگر قرآن
در
هر نگهت صورتی از آینه ی غیب
در
هر سخنت معجزه ی دیگر قرآن
هم
محور اصحاب کسا از طرف حق
هم
مظهر قرآنی و هم منظر قرآن
هم
هستی مولایی و هم کوثر احمد
هم
اول قرآنی و هم آخر قرآن
ای
حجرۀ تو کعبۀ جان و دل احمد
بیـت
تـو زیارتگـه هـر روز محمّد
تو
کوثر و قدر و قمر و شمس و ضحایی
در
چشم علی آینه ی غیب نمایی
بوسه
زده بر دست تو پیغمبر اکرم
تو
دست خدا دست خدا دست خدایی
در
خانه ی خشت و گل خود مادر عرشی
در
چشم زمین تاج سر اهل سمایی
نامت
به لب ما و ندانیم که هستی
قبر
تو دل ما و ندانیم کجایی
با
بودن پیغمبر و شوی و حسنینت
در
زیر کسا محور اصحاب کسایی
تو
فاطمهای، دور ز تو، رجس و گناه است
«تطهیر»
گواه است، گواه است، گواه است
یا
فاطمـه ای قـلب محمّـد حرم تو
خلق
دو جهان سائل لطف و کـرم تو
بیت
الحرم محترمت طور محمّد
ابنای
تو عیسی نفس از فیـض دم تو
از
خـواب عـدم آدم، بیـدار نمـیشد
گر
خلـق نمـیگشت ز خاکِ قدم تو
با
آن که مزار تو نهان بود و نهان است
پیوسته
فلک گشتـه به دور حرم تو
هم
عرض زمین گوشهای از بیتِ گلینت
هم
طول زمـان لحظـهای از عمرِ کم تو
در
شأن تو پیغمبر اسلام، مکرر
فرمود:
پدر باد به قربان تو دختر!
در
مـدح تـو ای کوثـر طاها چه بگویم؟
جایی
که نبی گفت «فداها» چه بگویم؟
مـن
کمتـرم از قطــرۀ افتـاده به دریا
در
وصف تو ای مـادر دریا چـه بگویم؟
جایـی
کـه علـی شـد ز جلالت متحیر
من
کیستم ای هستی مولا؟ چه بگویم؟
مـدح
تـو نـه گفتـن، نه نگفتن، نتوانم
مانـدم
متحیـر بـه خـدا، تا چه بگویم؟
در
شأن تو جز سورۀ کوثر چه بخوانم؟
غیـر
از سخـن حـیّ تعالی چه بگویم؟
توصیف
تـو را عالـم و آدم نتـوانند
جز
آنکه فقط کوثر و تطهیر بخوانند
ای
طینـت تـو پاکتـر از آیــۀ تطهیـر
وی
آیـۀ تطهیـر بـه پاکـی تـو تفسیر
تـو
کوثـر پیغمبـر و قـرآن خـدایی
در
ملک خدا کثرت خیرت شده تکثیر
جبریـل،
اذان گفتـه بـه هنگام نمازت
میکـال،
بـه تکبیـر تـو آمـادۀ تکبیـر
موسی
نتوان گفت بدان لحن فصیحت
عیسی
بزند بوسه به دست دو مسیحت
ای
روح نبـی در نـفس روح فــزایت
ای
قلب دعا! جان دعا باد فدایت
والله
سرافـــراز نگـــردند مـــلایک
تا
سـر نگذارنـد بـه خـاک کف پایت
قبرت
همه جا هست ندانیم کجا هست
ای
وسعت ملک ازلی صحن و سرایت
واللّه
قسم مكتب بيدادستيزى است
در
مسجد پیغمبر، فریاد رسایت
برخیز
و بخوان خطبه که عالم شنوَد باز
فرياد
على از نفس روح فزايت
برخیـز
کـه گفتار خدا در دهن توست
بشتاب
که فریاد علی در سخن توست
ای
یک تنه یار علی و یار ولایت
جانت
به کف دست و خریدار ولایت
باید
به در خانه ی مولا بنویسید
زهرا
است فدایی علی یار ولایت
پهلوی
تو بشکست ولی عزم تو نشکست
ای
دست علی حیدر کرّار ولايت!
ما
از تو گرفتیم خط و مشی ولی را
در
عزم تو دیدیم همان عزم علی را
افسوس
که از کثرت غم عمر تو شد کم
گردیــد
در ایــام جوانـی کمــرت خم
روزش
همه شب بود و شبش محفلِ فریاد
غمهای
تـو مــیریخت اگـر بـر سر عالم
با
کشتــن فرزنــد تــو ای مادر سادات
یک
ثلث ز ســادات بنی فاطمه شد کم
والله
کــه جــا دارد اگــر شیعـه بمیرد
هر
جـا کــه کند یاد از آن ضربۀ محکم
قرآن
پس در سوخت و کوثر به زمین خورد
در
بیـت خداونـد پیمبـر بـه زمین خورد
حوريه
اى و ديو ستمكار تو را كشت
افسوس
كه بين در و ديوار تو را كشت
تو
نقش زمين گشتی و کردند تماشا
بی
غیرتی و پستی انصار تو را کشت
آغوش
تو شد قتلگه محسنت آری
درد
و محن و صدمه ی بسیار تو را کشت
اینها
همه بر قتل تو کافی است ولیکن
غم
های دل حیدر کرار تو را کشت
نامت
همه جا در همه دم بر لب شیعه است
آئین
علی دوستیت مکتب شیعه است
افسـوس
که امـت ز خداونـد بریدند
جـای
علی و آل، به شیطان گرویدند
بـا
شعلـۀ آتـش درِ بیـت تو گشودند
هیزم
عوض گل به سرِ دوش کشیدند
نامـوس
خــدا دختـر پیغمبر مـا را
مردم
همه پشت درِ آتشزده دیدنـد
تنها
نه فقط اهل مدینـه، همه عالـم
فریـاد
تـو بیـن در و دیـوار شنیدنـد
دنبـال
علـی بـا بـدن خسته دویدی
همـراه
تـو اطفـال تو با گریه دویدند
سوگند
به قرآن که به شمشیر سقیفه
سر
از تن صد چاک حسین تو بریدند
سوگند
به قرآن و به آیات شریفه
سرمنشأ
هر ظلم و ستم بود سقيفه
استادسازگار،
گلچین و تلفیق سه شعر
وزن:
*دیو چو بیرون رود فرشته درآید*
- یکشنبه
- 14
- دی
- 1399
- ساعت
- 20:19
- نوشته شده توسط
- طاهره سادات مدرسی
- شاعر:
-
استاد حاج غلامرضا سازگار
ارسال دیدگاه