• دوشنبه 3 دی 03


شعر حضرت رقیه (س) (چشم را روشنی مختصری نیست كه نیست)

2173
1

چشم را روشنی مختصری نیست كه نیست
و از امّید در این دل اثری نیست كه نیست
من همین اول عمری به خدا فهمیدم
آخر عشق به جز خون جگری نیست كه نیست
وقتی از ناقه بیافتی و به دادت نرسند
می شود گفت كه دیگر پدری نیست كه نیست
عمه من از عمو عباس توقّع دارم
چند وقت است از او هم خبری نیست كه نیست
جای من هر كه كتك خورد، غریبانه شكست
عمه زینب تو نباشی سپری نیست كه نیست
باید انگار بمیرم كه به بابا برسم
چه كنم راه وصال دگری نیست كه نیست
عمرم امروز بعید است به فردا برسد
بعد از امشب به گمانم سحری نیست كه نیست
شاعر:مصطفی متولی

  • سه شنبه
  • 21
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 15:3
  • نوشته شده توسط
  • feiz

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران