در سینه ام داغی نشسته روی داغی
دارم به دل از لاله های داغ باغی
با رفتنت شادی هم از دل های ما رفت
بعد از فراقت از غم دل کو فراغی؟
خورشید نیزه! ماه این ویران سرایی
در شام جز رویت نمی بینم چراغی
ای لاله! من نیلوفرم عمه بنفشه
دنیا ندیده مثل این ویرانه باغی
خاکستری که بر سر و رویت نشسته
داغی نشانده بر دلم آن هم چه داغی!
بابا شما چیزی نپرس از گوشواره
من هم از انگشتر نمی گیرم سراغی
شاعر:سید محمد جواد شرافت
- سه شنبه
- 21
- آذر
- 1391
- ساعت
- 15:9
- نوشته شده توسط
- feiz
ارسال دیدگاه