این دل دیوانه یارب کی به سامان می رسد
خشک شد آخر گلستان کی بهاران میرسد
سوت وکوراست محفلان وعاشقان نالندهمی
دیده ها در کعبه است بیند که جانان میرسد
خسته از جور زمانند عاشقانش زیر تیغ
در حریمش راد مردان بی قراران میرسد
بلبلان در گلستان شور دگر دارد بدل
گل چمن پژمرده شد کی آب و باران میرسد
خاطرات وصل شیرین و جدائی هست تلخ
قدخمم مویم سفید کی وصل یاران می رسد
باغبان دل بیا خشکیده برمن برگ و گل
هرنفس را میکشم براین امیدجان می رسد
در حریم عشق مولا می زند دل بال و پر
شاید آخر دید چشمم شیر مردان می رسد
بادۀ اکبر به داده ساقیم روز ازل
کاش بینم قبل موتم شاه شاهان میر سد
گرچه دل آزرده ای (عدلی) مباش تو نا امید
آخرش هجران سرآید وقت بستان می رسد
- چهارشنبه
- 17
- دی
- 1399
- ساعت
- 22:35
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
حاج اصغر فرشچی
ارسال دیدگاه