بیا برخیمه ات ای شاه خوبان
ببر بابا مرا با خود به میدان
اگر عباس نام آور نداری
اگر قاسم اگر اکبر نداری
اگر اصحاب تو غرق بخون شد
نداری لشکری پرچم نگون شد
مبادت این گمان یاور نداری
مگردرخیمه ات اصغر نداری
اگرچه طفلم و قدرت ندارم
چو اخگر بر سر دشمن ببارم
ولیکن ناله ای جانکاه دارم
پدر در سینه سوز آه دارم
به آهی میزنم آتش به خرمن
بلا نازل کنم بر فرق دشمن
ولی میدانم این چون رادمردی
به نفرین کسی راضی نگردی
بسوی خیمه ها بازآ دگر بار
مرا با خود ببر تا محضر یار
بگو با دشمنان بی مروت
الا ای داعیان کوی ظلمت
ندارم شیرنر در حین پیری
ولی دارم به همره بچه شیری
نموده (نادرا) این طفل غوغا
گشوده از گدایانش گره ها
- یکشنبه
- 21
- دی
- 1399
- ساعت
- 11:35
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
حاج نادر بابایی
ارسال دیدگاه