• جمعه 2 آذر 03


شعر حضرت رقیه (س) ( آن شب ز عمه ، طفل ، سراغ پدر گرفت)

1334

آن شب ز عمه ، طفل ، سراغ پدر گرفت
اختر، ز ماهتاب، خبر از قمر گرفت
هر روز ، نا امید تر، از روز پیش بود
هر شب، بهانه بیشتر از پیشتر گرفت
چشمش ز خواب، خالی و لبریز اشک بود
وز آب چشم او دل هستی شرر گرفت
تا روی زرد خویش کند سرخ، پیش خصم
یاری ز چشم خویش به خون جگر گرفت
هرگاه خواست آن سوی ویران رود ز ضعف
در بین ره ، مدد ز یتیم دگر گرفت
سر را چو دید و با خبر از سر گذشت شد
ناچار، دست کوچک خود را به سر گرفت
با دست بی رمق ز رخش خاک و خون، زدود
و آنگاه بوسه زان لب خشکیده برگرفت
گفتا مرا فراق تو و شرم عمه کشت
کاین مرغ پر شکسته ازو بال و پر گرفت
بس حرف داشت، لیک توان بیان نداشت
وز عمر کوتهش سخن او اثر گرفت
شاعر :علی انسانی

  • چهارشنبه
  • 22
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 17:25
  • نوشته شده توسط
  • feiz

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران