از ازل مـست تولاّي توهـستم زهـرا
تا قـيـامت زمـي ناب تومـستم زهـرا
فخر نسوان جهان ؛ يـار وفادار علي
آيت عشق و وفا ؛ ياس گلستان نبي
جلوه ي ذات خــدا ؛ آيـنـة لــم يــزلي
عهد با غـيـر ولاي تو گسستم زهـرا
تــو گــل ســرســبـد بـاغ نـبـوّت بـودي
درهـمـه حــال طــرفــدارولايـت بـودي
مـــادر لايــقـي از بـهـر امـامـت بـودي
به امــيد كرمت دل به توبستم زهـرا
غيرتو كيست كـند ياري سلطان حنـين
غيرتو كيست شود بهر نبي نوردوعين
مـادر زيـنـب و كـلـثومي ومام حسـنين
سائلم ؛ بردراين خانه نشستم زهـرا
مست روي مه تو شخص پيمبرشده بود
علي ازعشق رخ ماه تو حـيدرشده بود
بـا صـفـاي دل تـو فـاتـح خيــبرشده بود
گفت:خيـبر به توان تو شكستم زهـرا
در جـهـان غـيـر تـو را امّ ابـيـها نسزد
جـز تـو را لايـقـي دخـتـر طـاهـا نسزد
همسري غيرعلي بـرگل بطحا نسزد
عشق رويت بكند باده پرستم زهـرا
شـأن نـازل شــدن سـورة كـوثـر هستي
شــرف آسـيـه و مـريـم و هـاجر هستي
شـافـع بـي بـدل شـيـعه به محشر هستي
(آذرينم)نظري كن توبه دستم زهـرا
- جمعه
- 26
- دی
- 1399
- ساعت
- 10:46
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
ودود آذرین خلخال
ارسال دیدگاه