شبا که خوابتو میبنم تو خواب چشام میسوزه
بابا اگه منو ببینی دلت برام میسوزه
بابا دعا کن تموم شه دردم
شب تا صبح از درد خون گریه کردم
بیا بغلم کن تا من دورت بگردم
بابام به قولش عمل میکنه
میاد و منو باز بغل میکنه
امشب مهمون دارم مهمونم ماهه
تا سحر بیدارم بابام تو راهه
بابام تو راهه
دشمن با دختر تو کاری به جز غضب نداره
بیا منو ببر که این زجر اصلا ادب نداره
مویی نمونده حتی یه انگشت
از بس کشیدن موهامو از پشت
دونه دونهی این زخما بابا منو کشت
کاشکی بیاری برام روسری
میدونم امشب منو میبری
خوابم برده بابا یا که بیدارم
دارم لب هامو رو لب هات میذارم
امشب مهمون دارم مهمونم ماهه
تا سحر بیدارم بابام تو راهه
امشب مهمون دارم مهمونم ماهه
تا سحر بیدارم بابام تو راهه
..............
- شنبه
- 27
- دی
- 1399
- ساعت
- 15:22
- نوشته شده توسط
- طاهره سادات مدرسی
ارسال دیدگاه