• دوشنبه 3 دی 03

 قاسم نعمتی

غزل مصیبت حضرت زهرا(س) -(دلِ تو از دل آشوب من خبر دارد)

1020
3

دلِ تو ، از دلِ آشوبِ من خبردارد
مگر حبیبۀ من نیت سفردارد
 
فلک ندیده علی رو به هیچکس بزند
اگر که رو بزنم ؟ خواهشم اثردارد
 
بجایِ من تو به تابوتِ خویش می خندی؟
مریضِ ما چه خیالی مگر به سر دارد
 
چرا وضویِ خودت  را جبیره می گیری؟
مگر برایِ تنت آب هم ضرر دارد
 
دمِ تنور نرو فضه هست اسما هست
برایِ سوخته این شعله ها خطر دارد

حسین گفتنِ تو با تنور یعنی چه؟!
مگر زخانة خولی شبی گذر دارد
 
چه آمده سرِ تو فضه هم نمی گوید
جوانِ خانه ، چرا دست بر کمر دارد

زمانِ حمله به زهرایِ من نگفت کسی :
که این صدف به درونِ خودش گوهر دارد

پرت به چوبۀ در خورد ، محسنت افتاد
خبر زسینة مجروح، میخِ در دارد
 
تمامِ پیکرِ تو باغلاف زخمی شد
نشانِ حداقل ضربِ چِل نفر دارد

دوان دوان پیِ تو زینب آمده کوچه
به حمله ها وگرفتاری ات نظر دارد
 
به رویِ چادر تو جایِ پاست یعنی که
همیشه یاریِ مظلوم دردسر دارد

  • شنبه
  • 27
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 16:50
  • نوشته شده توسط
  • طاهره سادات مدرسی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران