امشب سری به گوشه ی ویرانه می زنی؟
گامی در این سکوت اسیرانه می زنی؟
ای روشنای دیده ی دل های تیره بخت
امشب سری به خانه ی پروانه می زنی؟
یک لحظه تا غریب دلم حس کند تو را
دستی دراین غروب غریبانه می زنی؟
در موج گریه از نفس افتاده دخترت
با دست مرگ یک دو نفس چانه می زنی؟
گیسوی کودکانه ام آشفته وقت مرگ
موی مرا برای سفر شانه می زنی؟
بابا! دلم برای تو یک ذرّه شد بگو
سر می زنی به دختر خود یا نمی زنی؟
شاعر: خلیل عمرانی
- پنج شنبه
- 23
- آذر
- 1391
- ساعت
- 9:29
- نوشته شده توسط
- feiz
ارسال دیدگاه